Omid

امید عشق منه..........

Omid

امید عشق منه..........

پرواز سی ام

این روزا خیلی بدتر از گذشته ام. دارم با یه درد عمیق می جنگم. با درد از دست دادنت واسه همیشه بدون امیدی واسه برگشتن. واسه همیشه باید آرزوی کنار تو بودن رو به گور ببرم. 

 

دارم خفه می شم. این بغض لعنتی یه لحظه هم دست از سرم برنمیداره. حتی نمیدونم با این تلخی چجور کنار بیام. 

از ۳ سال گذشته به این ور هیچ شادی واسه من نمونده. هر کی اومد یه زخم زد رو رفت. اومد یه جور دلمو شکست و رفت. جالبه که همشون کسایی بودن که من با همه وجودم واسه آرامششون تلاش کردم. کسایی بودن که همیشه واسشون پا گذاشتم روی غرورم...... 

 

من اینو فهمیدم که دیگه واسه هیچکس نباید خوب بود. باید دل بشکنم که دلمو نشکنن. باید خیانت کنم باید دروغ بگم تا بمونن. تو این دنیا خوبی، صداقت، وفا...... هیچ جایی نداره. باید بد باشم....... 

بدجنسی می کنم. تو دلم هیچ جایی واسه خوبی نمی ذارم. خسته شدم از همه چیز و همه کس خسته شدم........ 

 

انگار مردن هم شانس می خواد که من ندارم........... 

پرواز بیست و نهم

امرزو روز تولد یه دوست خوبه.... یه دوست که از روزای گذشته است ولی یادش هنوز و همیشه پابرجاست......... 

 

سه سال از شروع دوستیمون میگذره ولی الان نزدیکه یک سال و نیمه که ازم دور شده و دلم خیلی براش تنگ شده. دوست داشتم امسال می تونستم مثل دو سال قبل بهش مستقیما تولدشو تبریک بگم اما چه کنم که دوری از منو ترجیح داد 

 

دوست عزیزم تولدت میارک. برات سالهای پر از شادی و سلامتی آرزو می کنم.....!!!!!