Omid

امید عشق منه..........

Omid

امید عشق منه..........

پرواز سی و هفتم

دیشب با هم شام خوردیم. کافی شاپ نزدیک دانشگاه. تو باغ نشستیم. اولین شام کنار تو. توی یه شب سرد کنار تو دلم گرم بود. از دستم یه خورده عصبانی بودی چون شنیدی که دوست دارم استادی که خیلی خوبه رو ببوسم!!!!! با یه حالت عصبی نگام میکردی..... 

 

شب خوبی بود. خیلی. مخصوصا اونموقع که به تیکه پیتزایی که جای دهنت بود گاز زدم. جای دهنت طعم عسل میداد...... 

 

خیلی خوب بود..... خیلی بابایی!!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد