Omid

امید عشق منه..........

Omid

امید عشق منه..........

پرواز سی و چهارم

اومدم مسافرت. مثلا اومدم حال و هوام عوض شه بقول دوست جون از فکرت دور بشم اما مگه میشه؟ بعد از یک ماه دوری از صدات درست نیم ساعت قبل از حرکت باهام تماس گرفتی هر چند مسئله درس و دانشگاه بود اما همین شنیدن صدات کافی بود تا هرچی رشته که دوست جون تو این چند روز برای دور کردن فکرم از تو توی سفر بافته پنبه بشه کافی بود!

دیروز که حرف زدیم گفتی سلام عزیزم چیزی که وقتی که کنارم بودی بهم نگفتی "عزیزم" شاید حالا فهمیدی که عزیز بودم........

دلم میخواست بیشتر حرف میزدیم اما خب زیادیشم خوب نیست دیگه

گفتم اومدم مسافرت گفتی خوش بگذره ولی من زبونم نچرخید بگم بی تو که خوش نمیگذره چون بازم بغض اومد نشست تو گلوم که حرفامو ناتموم بذاره

امشب بیاکنارم دوستدارم همسفرم باشی............


پرواز سی و سوم

حلقه تو هنوز دارم. دوستش دارم. دیروز روی جلسه کنکور رو دستم بود. نگاش میکردم و احساس می کردم چشات بهم خیره شده و همون نگاه مهربونو تحویلم میدی با اون لبخند زیبا و گرمت!!!!!


دیشب یکی بهم گفت دست بکش. تا کی میخوای تو فکرش باشی؟؟؟؟ اما اون نمی دونه تو چجوری بودی! اون تو رو نمی شناسه وگرنه این حرفو نمیزد. اون نمیدونه که نمیشه از فکر چشات دست کشید.... اون که چشمای تو رو ندیده که بدونه چرا نمیشه ازش دست کشید ولی دوست جون خوب میدونه. هستی میدونه. اونا که تو رو دیدن می دونن. می دونن که چرا نمی تونم بی خیالت بشم.


دوباره خاطراتت هجوم آوردن....... دوباره تو، دوباره من، دوباره برخورد نگاه هامون، دوباره لبخند تو، دوباره قهر من، دوباره تصویرت تو قاب پنجره ی دانشگاه، دوباره نگاه های از دور تو با لبخند یواشکی، دوباره کلاسای سخت افزار، دوباره خانم معلم گفتنت به من.............


دوباره سوم فروردین و واسه اولین بار : دوستت دارم گفتنت.... 

پرواز سی و دوم

فردا کنکور کارشناسیه. هیچی فکری راجع بهش ندارم. کاش می شد قبل از خواب صدای تو رو می شنیدم که مث همیشه با اون بی خیالی خاص خودت بهم میگفتی: نگران نباش تموم می شه. البته نگران نیستم چون نخوندم ولی دلگرمی های تو از سر بی خیالی بهم آرامش میداد. کاش بودی...

نمی دونم چرا هر وقت نگران می شدم تو اینقد بی خیال بودی سر سری ازش رد می شدی. تنها چیزی که همیشه تو رو از دست من عصبانی میکرد درد معده ام بود، من بی خیال بودم و تو نگران. همیشه شنبه ها باهم سر این موضوع بحث داشتیم. چون از صبح تا عصر دانشگاه بودم و تو همش حواست بودم که ناهار بخورم. یه روز هم لج کرده بودی و گفتی منم ناهار نمی خورم. یه روز چهارشنبه هم سر اینکه شب قبل معده دردم شدید شده بود و دکتر نرفتم پشت تلفن توی خیابون سرم داد کشیدی و گفتی: مث بچه ها باید دستتو بگیرم ببرمت؟؟؟؟ زهرا کاری نکن خودم بیام ببرمت!!!!.....تنها چیزی که بی خیالش نبودی این بود.... یادش بخیر!!!!


حالا نمیدونم اگه بهت میگفتم: امید من فردا کنکور دارم چی بهم میگفتی؟ یادمه واسه اولین بار که بهت اس ام اس دادم که ببینم معنی اون ترانه رو برام پیدا کردی یا نه (که البته یادت رفته بود) شب امتحان زبان ماشین بود. بهت گفتم فردا امتحان دارم و شدیدا استرس دارم بهم گفتی: بی خیال شما که زرنگی عزیز ( اولین بار بود به هم پیام داده بودیم و تو توی این اولین بار بهم گفته بودی عزیز. راستشو بخوای دلم یه جوری شد. ای بدجنس! از همون لحظه دلمو بردی!!!)

امید باورت میشه با همین اس ام اس آروم شدم. امتحانمو خوب دادم. اونقدر که 20 شدم....

حالا هم کاش بودی. کاش بهم می گفتی بی خیال عزیز....!!!!