حلقه تو هنوز دارم. دوستش دارم. دیروز روی جلسه کنکور رو دستم بود. نگاش میکردم و احساس می کردم چشات بهم خیره شده و همون نگاه مهربونو تحویلم میدی با اون لبخند زیبا و گرمت!!!!!
دیشب یکی بهم گفت دست بکش. تا کی میخوای تو فکرش باشی؟؟؟؟ اما اون نمی دونه تو چجوری بودی! اون تو رو نمی شناسه وگرنه این حرفو نمیزد. اون نمیدونه که نمیشه از فکر چشات دست کشید.... اون که چشمای تو رو ندیده که بدونه چرا نمیشه ازش دست کشید ولی دوست جون خوب میدونه. هستی میدونه. اونا که تو رو دیدن می دونن. می دونن که چرا نمی تونم بی خیالت بشم.
دوباره خاطراتت هجوم آوردن....... دوباره تو، دوباره من، دوباره برخورد نگاه هامون، دوباره لبخند تو، دوباره قهر من، دوباره تصویرت تو قاب پنجره ی دانشگاه، دوباره نگاه های از دور تو با لبخند یواشکی، دوباره کلاسای سخت افزار، دوباره خانم معلم گفتنت به من.............
دوباره سوم فروردین و واسه اولین بار : دوستت دارم گفتنت....
salam
omidvaram omidet hamishe omidvaret kone
hata az in rahe dor barat arezoe behtarinharo mikonam
سلام عزیز دلم
چقد ردپات دلمو شاد کرد
کاش حداقل تو بودی...
تو رفتی
امید رفت
دیگه هیچی.........